۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه

...Life just goes on

مونتا‍ژ تله تأتر رو شروع كردم. كار خوب پيش مي ره. نوار هاي دوربين چپ رو نتونستم كپچر كنم. امروز قرار گذاشتم با آقاي سرگزي، تهيه كننده و كارگردان برنامه هاي تركيبي صدا و سيما، كه برم دفترشون و اونجا نوار ها رو كپچر كنم.
اولين جلسه كلاس آقاي خرقه پوش برگزار شد. آدم خوبي به نظر مي رسه. البته قرار شد بخشي از مطالب رو همكار استاد، آقاي فرزاد پورتن اداره كنه. در مجموع كلاس خوبي به نظر مي رسه.

۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

... Back to home

خوب خوب خوب! گمونم یک ماهی می شه که چیزی ننوشتم. اتفاقات زیادی افتاده!
تعطیلات عید رفتم مشهد. دیداری با دوستان تازه کردم. چهارشنبه سوری برپا کردیم خفن! بعد عید هم یه اردو رفتیم تا آبشار قرسو. روزای خیلی خوبی بود.
چهارده فروردین برگشتم تهران. کلاسها ادامه داره. البته اولین جلسه کلاس آقای خرقه پوش هنوز برگزار نشده. افتاد به هفته ی دیگه، سه شنبه.
ایده ی فیلمی که قبل از عید در موردش فکر می کردم رو دوباره مسکوت کردم. فهمیدم هنوز هم وقتش نرسیده. باید صبر کنم.
قبل از این که برگردم تهران، فیلم «داستان صبا» رو زیرنویس زدم و دقیقا روز چهاردهم تموم شد. همون روز یک اکران خصوصی داشتیم با حضور عوامل فیلم و چند منتقد و نویسنده. روز خوبی بود. تقریبا همه از نتیجه نهایی راضی بودن... جز من!
قصد دارم در چند روز آینده برم سراغ یک کار جدی. ضمنا هنوز کار تله تأتر «مرگ تصادفی یک آنارشیست» رو هم تدوین نکردم. اون رو هم باید به جشنواره برسونم. کارگردانش، مازیار شاهچراغی، بیچاره صد بار تا حالا تماس گرفته واسه یادآوری. امیدوارم بتونم برسونمش. امشب شروع می کنم.