۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

«وبسایت پرزیدنت فیلتر می شود!» یا «یک مطلب بی ربط!»

:-)))))

امروز به صورت کاملا تصادفی متوجه شدم که وبسایت شخصی پرزیدنت احمدی نژاد فیلتر شده!! برای بهره گیری از یادداشتهای «شخصی» آقای دکتر، و البته ارضا حس کنجکاوی ای که مدام علت فیلتر شدن این سایت رو از من می پرسید، به ناچار از معابر میان بر و مال رو خودم رو به سایت ایشان رساندم! با کمال تعجب دیدم که قالب سایت سالم است اما خبری از محتویات homepage نیست!

البته پس از کنکاش بسیار متوجه شدم که (حتی) سایت ایشان هم دچار نقص فنی شده و آیتم های صفحه اول را نشان نمی دهد!

از عزیزانی که به هر نحو اطلاعاتی در مورد دلیل فیلتر شدن این سایت، آن هم «بر طبق قوانین فیلترینگ جمهوری اسلامی ایران» دارند، استدعا دارم هر چه سریعتر ما را در جریان گذاشته و ملتی را (و چه بسا جهانی را) از نگرانی نجات دهند.

۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

پشت صحنه تولید فیلم

امروز تصمیم گرفتم چند تا از عکسهای پشت صحنه فیلم رو بذارم اینجا. راستش احساس کردم وقتشه که از تمام بچه هایی که در تولید این فیلم بهم کمک کردن، واقعا تشکر کنم. آوردن اسمشون در اینجا، کمترین نشانه قدرشناسی من از همراهی و همکاری صمیمانه این دوستان است.

ایمان اصفهانی
هادی آذری
فریدون مومن طایفه
مجتبی نکو
آقای محمدزاده
پویا حقیقی
ساناز وظیفه شناس
یاسمن ابراهیم پور
پگاه پاکزاد
و
علی فرزادیان
امیدوارم روزی بتونم زحمات این دوستان رو جبران کنم.


در حال خوردن ناهار، در یکی از پر دردسرترین روزهای تصویربرداری.


**********

فریدون و مجتبی در حال تمرین پلان سرقت از بانک. همونطور که می بینید لوکیشن این سکانس کلا با لوکیشن برداشت نهایی اش متفاوته! چون رییس شعبه بانک با پلیس تماس گرفت و کار تصویربرداری کلا متوقف، و لوکیشن عوض شد!


**********

من و هادی در حال ضبط نمای باز شهر در شب. از فراز یکی از بوستان های شهرک مخابرات تهران.


*********

ساناز وظیفه شناس، که با وجود اون همه خستگی و فشار کار نمی دونم چطوری می تونه اینقدر خوشحال و پرانرژی باشه!!


********** باز هم در حال ضبط پلان/سکانس سرقت بانک در لوکیشن اولیه. مردم کم کم جمع می شوند!

************

سکانس خانه سارقین. در حال تمرین و بازخوانی دیالوگ ها با بازیگران (که هیچکدوم هم در کادر دیده نمی شن!).



**********در حال صرف ناهار مفصل و البته با همکاری اهالی محترم محل که ابزار مورد نیاز رو به سرعت تامین کردند و عصر، حتی با چایی هم ازمون پذیرایی کردن! واقعا ممنونم!

۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

دومین جشنواره آثار و تولیدات مراکز استانی حوزه هنری



اولین قسمت ویژه برنامه دومین جشنواره آثار و تولیدات مراکز استانی حوزه هنری امشب، شنبه، از شبکه 4 سیما پخش می شه. این برنامه تا پنجشنبه ادامه داره و هر شب به مدت 15 دقیقه می ره رو آنتن.


البته باید بگم که اصلا چیز خاصی نیست و آش دهن سوزی از آب در نیومده. هرچند دوستانمون در حوزه هنری حسابی راضی اند و فکر می کنن دیگه بهتر از این نمی شه!


تصویری که اون بالا مشاهده می کنید، در واقع لوگو این جشنواره است.


البته وله کوچولویی که واسه این لوگو ساختم رو هم می ذارم اینجا. حجمش 1mg برای همین ممکن با اینترنت Dial Up یه کمی معطل بشید.


۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

کار کار کار...


این روزا سرم خیلی شلوغ شده. کمتر وقت می کنم به اینجا سر بزنم.
موسیقی فیلم تقریبا آماده است. امروز عصر قرار بود موسیقی رو از بابک عادل تحویل بگیرم که گمون نکنم برسم. به سفارش سازمان بهینه سازی مصرف سوخت، دارم یک کلیپ با تکنیک کلاژ درست می کنم. قراره برای گروه کودک و نوجوان شبکه دو ساخته بشه. واسه همین فضای خیلی فانتزی و شادی داره. نکته جالب اینه که فقط یک عنصر رئال در این اثر وجود داره که اونم بازیگرشه. و جالبتر این که این نقش رو هادی آذری بازی می کنه!!
امروز عصر دارم برای بستن یه قرارداد جدید می رم به شرکت بیتا فیلم. اگر به خیر و خوشی و رضایت طرفین قرارداد رو بستیم، در مورد موضوع قرارداد اینجا می نویسم.
همین الان هم در حوزه هنری تهران هستم و دارم یه ویژه برنامه در مورد جشنواره آثار استانی حوزه هنری کشور درست می کنم که قراره در روزهای 21 تا 26 آذرماه از شبکه 4 سیما پخش بشه. هنوز ساعت و باکس پخشش مشخص نیست. (یا من نمی دونم)
عکسی که اون بالا می بینید هم اتاق تدوین حوزه هنری که من فعلا در اینجا مشغول کارم.

۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

صحنه هایی از فیلم

تصویربرداری فیلم، دقیقا طبق برنامه ریزی، در شش روز به پایان رسید. البته به جز صحنه سرقت از بانک، که به لطف دوستانمون در حراست بانک ملی و پرسنل جان بر کف نیروی انتظامی، یک روز عقب افتاد.
تدوین اولیه و راف کات کار هم به پایان رسیده. نسخه اولیه فیلم الان در اختیار بابک عادل، تا براش آهنگ بسازه. از من دو هفته برای تولید و ضبط موسیقی زمان خواسته. من هم به صورت موازی در حال صداگذاری و اصلاح رنگ فیلم هستم. امیدوارم کار خوبی از آب در بیاد. بعدا جزئیات بیشتری درباره روزهای ضبط و دردسرها و تجربیاتش می گم. فعلا چند تا از عکسهای فیلم رو که در واقع صحنه هایی از خود فیلم هستند، اینجا می ذارم.








واقعا از همکاری صمیمانه همه بچه ها تشکر می کنم. بدون اونها، تولید این فیلم چیزی بسیار نزدیک به غیر ممکن بود.

۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

«پیشنهادهای بی شرمانه» یا «این چه ربطی داره؟!»

پریروز یه جلسه با آقای ناصری داشتم در حوزه هنری که دو ساعت و نیم به طول انجامید. فیلمنامه رو به دقت خونده بودن و نکات بسیار جالبی رو در موردش بهم گفتن. کلی چیز هست که باید تغییرشون بدم. امروز شروع می کنم. دیروز دو تا پیشنهاد کار جدید هم داشتم. سازمان میراث فرهنگی و جهانگردی، در حال افتتاح اولین شبکه ماهواره ای، با مجوز رسمی از وزارت ارشاد هست (Press TV متعلق به خود صدا و سیماست). از من خواستن که یا در تولید لوگو-انیمیشن ها، تیزر ها، وله ها و میان برنامه های گرافیکی باهاشون همکاری کنم، و یا در تولید برنامه های مستند برای معرفی جاذبه های گردشگری ایران. این پیشنهاد فعلا در حد چند تماس تلفنی با من بوده. هنوز در موردش به طور جزیی وارد مذاکره نشدم. پیشنهاد بعدی هم از طرف خود Press TV بود. برای تولید آثار گرافیکی. که این هم هنوز در حد تماس باقی مونده تا ان شاالله بعد از این تعطیلات با اونا هم جدی تر صحبت کنم. یک تیزر تبلیغاتی هم برای بیمه سینا ساختم که دیروز بهشون تحویل دادم. نمی دونم کی و از کدوم شبکه قراره پخش بشه. مجتمع فنی تهران ازم خواسته که در ازای در اختیار قرار دادن یک صفحه ی اختصاصی روی وبسایتشون برای معرفی من و کارهام، نمونه کارهام رو در اختیارشون بذارم تا بتونن برای تبلیغات ازشون استفاده کنن.

پانویس: همونطوری که متوجه شدید تصویر این پست ربطی به هیچ کدوم از مطالب نداره! این، در واقع، لوگو فیلم بادبادک باز هست که ما قرار بود کل تیتراژش رو به عنوان پروژه ی پایان ترم بسازیم. این تیتراژ بیش از دو دقیقه است و طراحی بسیار دشوار اما فوق العاده جذابی داره. من فقط وقت کردم چند بخش از تیتراژ رو به صورت ثابت طراحی کنم، که این یکی از اونهاست.

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

«فیلمنامه به سرانجام می رسد» یا «وقتی نمی توان آپدیت کرد»


واقعا جالبه! در این یکی دو هفته دائم خواستم یه پست جدید اینجا بذارم ولی مضحکترین اتفاق مانع از این کار شد؛ داشبورد بلاگر فیلتر شده بود!! یعنی دیگه نمی شد تو Blogspot وارد شد. واقعا خنده دار.
حدود سی قسمت از میان برنامه «مطلع عشق» رو آماده کردم که قراره پخشش پیش از عید فطر از شبکه سه شروع بشه. که البته چندان محتمل به نظر نمی رسه.
کار نگارش فیلمنامه به پایان رسید. فیلمنامه رو به چند نفر از دوستان صاحب نظر دادم تا بخوونن و نظرشونو بهم بگن؛ حسین جلوه، حسام شهریاری، محمد ناصری، علی صداقت کریمی. نظرات خوبی تا اینجا به دستم رسیده. همچنان در حال جمع آوری نظرات دوستان هستم. فردا صبح هم با آقای مقیمی، مسئول دپارتمان فیلم و صدا مجتمع فنی تهران، قرار دارم. قراره ایشون من رو از طرف این مجتمع به موسسه ناجی هنر معرفی کنند تا بتونم اولین و مهمترین مجوز تولید فیلم رو بگیرم. امیدوارم مشکلی پیش نیاد.
این قراره اولین فیلم من باشه. با این حال، هیچ دوست ندارم بعدا از این قضیه برای رفع و رجوع کردن ایرادات و پوشاندن نقاط ضعف فیلم استفاده کنم. امیدوارم موفق بشم!

۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

پله های ترقی!

یک هفته ی پرکار داشتم. بالاخره آخرین تیزر تبلیغاتی سازمان ملی جوانان رو تموم کردم. به نظر خودم که بد نشد. گذاشتم روی کانال خودم در You Tube به این آدرس:
http://www.youtube.com/1984sina
البته خودم هم می دونم که این سایت مدتهاست که به فضل و کرم دوستان فیلتر شده! (1) با این حال تیزر رو اینجا هم میذارم. اگر به جای ویدیو در حال تماشا کردن یک مربع خالی هستید، دوستان عزیز و زحمت کشمون رو در دایره فیلترینگ وزارت ارتباطات از دعای خودتون محروم نکنید!
از امروز یک کار جدید شروع کردم. میان برنامه هایی با نام «مطلع عشق»؛ فرمایشات مقام معظم رهبری خطاب به تازه عروسان و نو دامادان عزیز. حتما این کار رو ببینید! گمونم قراره از شبکه سه پخش بشه.
ضمنا امروز قرارداد جدیدی رو با شرکت امضا کردم. 25% به حقوقم اضافه شد. گمونم دارم یک کارهایی می کنم!
تایپ فیلمنامه رو هم از دیشب شروع کردم. امیدوارم به زودی خبرهای خوبی در اون مورد هم داشته باشم.
اگر خدا بخواد
'زت زیاد!


۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

تبليغ براي دولت نهم!... من؟!

پس از مدتها... سلام!
هنوز به اين محل زياد آشنا نيستم. اين كافي نت روتازه پيدا كردم.اميدوارم از اين به بعد سريع تر بتونم اينجا بنويسم.
همه چيز مرتبه. خدا رو شكر يك كار خوب هم پيدا كردم كه حقوقش هم بد نيست. يك شركت تبليغاتي كه براي سازمان ها، وزارتخونه ها، ارگانها و نهادهاي دولتي تبليغ مي كنه. چند تا كار براي سازمان ملي جوانان زدم كه به زودي از تمام شبكه هاي سراسري پخش مي شه. يك كار هم براي تبليغ بدنه دولت دارم آماده مي كنم، كه قراره از شبكه سه پخش بشه.
متاسفانه الان هيچ كدومشون همراهم نيست تا آپلود كنم. سعي مي كنم در اولين فرصت چند ثانيه از هر كدوم رو اينجا بذارم.
پس فردا دارم مي رم (مي آم) مشهد. نيما(برادرم) چهارشنبه در هتل پرديسان كنسرت داره. دوشنبه ي آينده برمي گردم تهران.
زندگي خوبه و همه چيز مرتبه.
به اميد روزهاي بهتر، كارهاي بزرگتر، تجربيات ارزشمندتر
يا حق

۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

چند کار جدید

خیلی وقته که اینجا ننوشتم. اوضاع، این مدت قدری پیچیده بود.
اسباب کشی کردم به یک خونه جدید، پل سید خندان. جای خیلی خوب و آرومیه. 5 روز که اومدم اینجا.
دیروز امتحان پایان ترم کلاس جلوه های ویژه بود. معنی اش طبیعتا اینه که این کلاسم تموم شده. از الان یک ماه فرصت دارم تا برای پروژه پایان ترمم، تیتراژ اول فیلم بادبادک باز رو بسازم. کار بسیار دشوار و وقت گیریه.
چند تا کار جدید هم زدم که روی You Tube آپلودشون کردم. یکی رو اینجا تو وبلاگ هم می ذارم.
اوضاع زندگیم این چند وقت یه کمی به هم پیچیده. از همه دوستان التماس دعا دارم.
این هم ویدیو امروز. جلوه ی ویژه! اضافه کردن هواپیما های در حال پرواز در آسمان. نظر فراموش نشه. می دونم که خیلی هم واقعی به نظر نمی رسه. مطمئنا اگه بیشتر وقت میذاشتم، نتیجه جالب تر می شد. کل این ویدیو در 2 ساعت تولید شده.

۱۳۸۷ خرداد ۷, سه‌شنبه

دو نمونه!

دیشب دو تا از ویدیو هایی که تولید کرده بودم رو روی You Tube آپلود کردم. جالبه که از دیشب تا حالا، هرکدومشون 13 بار دیده شدن!!
لینکشون رو اینجا میذارم. و حتی خودشون رو! اگه کسی بیکار بود، بد نیست یه نگاهی بندازه و نظر بده.
اولی یک تیتراژ برای یک سریاله. و دومی یه انیمیشن خیلی کوتاه (11 ثانیه) که با استفاده از حروف الفبا درست شده.
چند تا کار دیگه هم هست که سعی می کنم کم کم اینجا بذارمشون.
Link 1: The opening title of a TV program called TIME
Link 2: Sam, The Cool Guy
.
.
.
پاورقی: یکی دو هفته است که یکی از صمیمی ترین دوستانم رو متأسفانه از خودم رنجوندم. اونقدر که دیگه تلفنی هم باهام حرف نمی زنه. گاهی، میدونم که، این وبلاگ رو می خوونه. اگه الان هم داری اینو میخوونی می خوام بگم که واقعا متأسفم. می دونم که می دونی که عمدا اون کارو نکردم. امیدوارم منو ببخشی. و اگه باز هم کاری از دستم بر اومد، دوست دارم حتما بهم بگی. من اصلا نمی خوام دوست خوبی مثل تو رو از دست بدم. بهت حق می دم که از دستم دلخور باشی، اما لطفا تو هم منو درک کن.
باز هم متأسفم.


۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه

همه کاره و هیچ کاره

مدت زیادیه که اینجا چیزی ننوشتم. خودم هم دقیقا نمی دونم چرا. شاید چون اون اتفاق های بزرگی که منتظر بودم بیافتن تا اینجا بنویسمشون، نیافتادن.
زندگی، خیلی معمولی تر از اونی که حدس می زدم ادامه داره. و من توی یک شهر گنده و بی در و پیکر به حیات خودم ادامه می دم. کلاسها در جریانه. روز به روز هم بهتر می شه. حرفه ای تر و تکنیکی تر. کلاسهای آقای خرقه پوش هم که البته یک خط در میون با حضور خودشون برگزار می شه، واقعا جالب و آموزنده است. کلی چیز یاد گرفتم.
از چند جا پیشنهاد کار داشتم؛ حوزه هنری تهران، به عنوان مسئول اتاق مونتاژ ازم دعوت به کار کرد. اما به خاطر حقوق کم، ردش کردم. از طرف چند شبکه ماهواره ای وابسته به جمهوری اسلامی که کارشون تبلیغ و ترویج دین اسلامه هم به عنوان تدوینگر دعوت شدم که باز هم به خاطر جو حاکم به محیط کار رد کردم. یک شرکت بین المللی که کارش برگزاری نمایشگاه های تخصصی دعوت شدم تا هر ماه براشون گزارش تصویری تهیه کنم. نمونه کار دادم بهشون و هنوز جوابی نرسیده. کارش هیچ وقت اولین انتخاب من نبوده، اما پول خوبی می دن! برای تدوین یک فیلم داستانی که برای پخش از شبکه چهار سیما آماده می شه هم بهم پیشنهاد شد. اونجا هم نمونه کارم رو دیدم و همچنان مشغول رای زنی هستیم!
امروز هم کلاس دارم و باید تا دو ساعت دیگه اونجا باشم.
پروژه هایی که اینجا به عنوان تکلیف انجام می دم، کم کم دارن شکل حرفه ای و قابل ارائه ای به خودشون می گیرن که می تونن نمونه کار های خوبی برای من باشن. قصد دارم چند تاشون رو روی You Tube بذارم. البته اگه دولت محترم دست از این فیلتراسیون مسخره بر داره.
امیدوارم از این به بعد زود به زود بتونم اینجا بنویسم. چون حس خوبی بهم می ده. از خانم بوعلی هم ممنونم که منو به نوشتن تشویق می کنن.

۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه

...Life just goes on

مونتا‍ژ تله تأتر رو شروع كردم. كار خوب پيش مي ره. نوار هاي دوربين چپ رو نتونستم كپچر كنم. امروز قرار گذاشتم با آقاي سرگزي، تهيه كننده و كارگردان برنامه هاي تركيبي صدا و سيما، كه برم دفترشون و اونجا نوار ها رو كپچر كنم.
اولين جلسه كلاس آقاي خرقه پوش برگزار شد. آدم خوبي به نظر مي رسه. البته قرار شد بخشي از مطالب رو همكار استاد، آقاي فرزاد پورتن اداره كنه. در مجموع كلاس خوبي به نظر مي رسه.

۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

... Back to home

خوب خوب خوب! گمونم یک ماهی می شه که چیزی ننوشتم. اتفاقات زیادی افتاده!
تعطیلات عید رفتم مشهد. دیداری با دوستان تازه کردم. چهارشنبه سوری برپا کردیم خفن! بعد عید هم یه اردو رفتیم تا آبشار قرسو. روزای خیلی خوبی بود.
چهارده فروردین برگشتم تهران. کلاسها ادامه داره. البته اولین جلسه کلاس آقای خرقه پوش هنوز برگزار نشده. افتاد به هفته ی دیگه، سه شنبه.
ایده ی فیلمی که قبل از عید در موردش فکر می کردم رو دوباره مسکوت کردم. فهمیدم هنوز هم وقتش نرسیده. باید صبر کنم.
قبل از این که برگردم تهران، فیلم «داستان صبا» رو زیرنویس زدم و دقیقا روز چهاردهم تموم شد. همون روز یک اکران خصوصی داشتیم با حضور عوامل فیلم و چند منتقد و نویسنده. روز خوبی بود. تقریبا همه از نتیجه نهایی راضی بودن... جز من!
قصد دارم در چند روز آینده برم سراغ یک کار جدی. ضمنا هنوز کار تله تأتر «مرگ تصادفی یک آنارشیست» رو هم تدوین نکردم. اون رو هم باید به جشنواره برسونم. کارگردانش، مازیار شاهچراغی، بیچاره صد بار تا حالا تماس گرفته واسه یادآوری. امیدوارم بتونم برسونمش. امشب شروع می کنم.

۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه

چرا حالا؟!

با حسام صحبت کردم. خیلی از ایده ی کلی فیلم خوشش اومد. معتقد بود که این ایده با یک نگاه تکنیکی و سینمایی مناسب اگر همراه بشه، نتیجه اش جالب می شه.
به هر حال، هنوز دارم روش کار می کنم. هنوز خیلی جاهاش ناقص به نظرم می رسه. یه آدمایی تو ذهنم هستن که می خوان حتما تو داستان باشن. فقط نمیونن کجا و چه جوری وارد بشن. باید کلی راجع به جزئیاتش فکر کنم.
معمولا اولین فیلم ها، آثار "تجربی" ای هستند و به لحاظ قالب و محتوا و همچنین تکنیک در سطح پایینی قرار دارند. به اونها فقط به چشم یک تجربه و استارسی برای کارهای بزرگتر و جدی تر نگاه می شه. منتقدان و حتی تماشاگران هم عادت کردند که آثار اول را با اغماض ببینند. ولی من دوست دارم اولین اثر ویدیویی که تولید می کنم، حرفی برای گفتن داشته باشه و از هر جهت به شدت قابل دفاع باشه. شاید به همین خاطر که بعد از گذشت بیش از 6 سال از آشنایی حرفه ای ام با سینما و تصویر، و بعد از به دست آوردن اطلاعات تئوری مورد نیاز و تجربه کافی دست به "تولید" این اثر می زنم. امیدوارم کار، رضایتبخش باشه. البته فعلا که در مراحل اولیه پیش-تولید هستم.

۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

مشاوره

امروز به حسام زنگ زدم و برای امشب باهاش قرار گذاشتم. می خوام در مورد ایده ام مشورت کنم و نظرش رو بپرسم. از نگاهش به فیلم خوشم میاد. یه وبلاگ خیلی خوب هم می نویسه که من اگه برسم حتما می خونمش.
نتیجه صحبتهای امشب رو می نویسم.

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

جرقه!

دیشب یه ایده که مدتها بود داشت ذهنم رو می خورد بالاخره تو کله ام سر و شکلی گرفت و حالت یک فیلم بلند به خودش گرفت!
خودم خیلی خوشم اومد. حتما می رم دنبالش. اگه کاملش کردم، حتما یه توضیحی اینجا می دم در موردش.
راستی آدرس این بلاگ هم بالاخره لو رفت!! سارا شجاع اولین کسی بود که موفق شده به محتویات این بلاگ دسترسی پیدا کنه! بهت تبریک می گم سارا!! به اینجا خوش اومدی! :-)

۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه

The End

یک هفته است که چیزی اینجا ننوشتم. البته شاید توجیح به نظر بیاد، اما دلایلی داشت.
کار کلیپ رو دقیقا در دقیقه نود تموم کردم و دو روز بعد تو جلسه رؤسای دفاتر حوزه هنری کشور، دقیقا در جلسه، رسوندمش!
اونروز صبح رضا میر کریمی اومده بود حوزه و در جمع رؤسا یه کمی صحبت کرد. ازش خوشم میاد. آدم زرنگیه و کارشو بلده.
بعد از ظهر هم جناب مستطاب حاج آقا صفار هرندی نزول اجلال فرموده بودند. بسیار از سخنرانی قرٌای ایشون مستفیض شدیم.
با اتمام سلسله جلسات مدیران حوزه های هنری و تکمیل پروژه کلیپ، کار من در حوزه هنری تهران به اتمام رسید. کلید اتاق تدوین رو تحویل دادم و از حوزه اومدم بیرون.
و به مدت 3 روز، پس از ماه ها، احساس کردم هیچ کاری برای انجام دادن ندارم!...

۱۳۸۶ اسفند ۱۲, یکشنبه

30 %

خدا رو شکر امروز بالاخره یه کارایی کردم!
کپی فایل ها تموم شد. همچنین نصب برنامه ها. البته به جز Photoshop که درست نصب نشد.
یه قطعه از گروه دستان انتخاب کردم. حدود ده دقیقه. و شروع کردم. امشب مجبور شدم زودتر بیام بیرون. ولی با این حال بیش از 3 دقیقه از کلیپ رو کار کردم. بد نشد. از اون اولی که خیلی بهتره!!
فردا ان شاالله تمومش می کنم... البته فردا ساعت دو اولین جلسه کلاسم تشکیل می شه. تا پنج. ضمنا فردا قراره فیلم «به همین سادگی» اثر رضا میر کریمی، که فیلم برتر جشنواره امسال فجر هم بود و اتفاقا تولید همین حوزه هنری خودمون هم هست اکران بشه. می دونم که خیلی شلوغ می شه. اگه بتونم بلیط سیانس 20 رو گیر بیارم خیلی خوب می شه.
تا ببینیم چی می شه.

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

مصائب شیرین

امروز بالاخره بعد از دو زوذ تعطیلی رفتم حوزه. بعد از کلی اتلاف وقت، اتاق تدوین رو در اختیارم گذاشتن. اما اگه فکر کردین کارمو شروع کردم، کور خووندین! (دکتر! داره با کی حرف می زنه؟!) کامپیوتر اصلا روشن نشد!! واحد انفورماتیک حوزه رو خبر کردم. گفتن مشکلش سخت افزاریه و حلش لااقل یکی دو روز وقت می گیره! از همون اولی که اومدم تهران، یه تیکه ابر سیاه بالای سرم و دائم داره می باره!! بعد از کلی تماس تلفنی و هماهنگ کردن با همه، قرار شد بعد از ظهر برم یه شرکت سینمایی آزاد تا کارم رو اونجا انجام بدم. یعنی در واقع باکس مونتاژشون رو کرایه کنم. دقیقا یه ربع قبل حرکت، از انفورماتیک تماس گرفتن که مشکل حل شده سیستم آماده است!! کامپیوتر رو تحویل گرفتم. اما اگه فکر کردید دیگه این دفعه نشستم پای کار، بازم کور خووندین!! (دکتر! دکتر! من واقعا نگرانم! اون داره با کی حرف می زنه؟!!) هیچی رو سیستم نصب نبود. تا آخر وقت که از اونجا اومدم بیرون، فقط تونستم چند تا از برنامه ها رو نصب کنم و بخشی از فایل ها روی هارد کپی کنم. (چیزی حدود 20گیگابایت) بقیه اش هم موند واسه فردا. ببینم بالاخره فردا شروع می کنم یا نه!
اما خوبیش این بود که تا برنامه ها نصب بشن و فایل ها کپی، من یه سر رفتم تالار اندیشه که این روزا داره فیلم های برگزیده جشنواره ی امسال رو اکران می کنه. البته نه برای عموم. امروز فیلم «قرنطینه» اثر هادی اکران شد. سالن خیلی خیلی شلوغ بود. خود نیوشا ضیغمی هم که با گریمی متفاوت تو این فیلم بازی کرده بود هم اومده بود.
فردا فیلم «دیوار» اکران می شه که من تو جشنواره دیدم. ولی پس فردا فیلم «به همین سادگی» اکران می شه که حتما می خوام ببینم. فیلم برگزیده ی جشنواره است و از اون مهمتر ساخته ی رضا میرکریمی!

۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

سربالايي

امروز تقريبا هيچ اتفاق خاصي نيافتاد! هاردي كه از مشهد برام فرستاده بودند به دستم رسيد. اما باز هم به خاطر عدم هماهنگي، باكس مونتا‍‍ژ حوزه براي كار من آماده نبود. فردا هم كه اربعين است و تعطيل. مي ماند براي شنبه.
تلفن ها را راستي زدم. يكي به نعمت سرگلزايي، از اولين كارگردان هايي كه با او كار كردم، كه در شهرستاني در شمال بود. گفت تا دو روز ديگر به تهران برمي گردد.
ديگري را به علي صداقت كريمي زدم. او هم آخرين كارگرداني است كه فيلمش را تدوين كرده ام. كه البته نمي دانم چرا جواب نداد! البته من هم خيلي تلاش نكردم.
ايبته ايجاد اين سئوال كه اصولا چرا با اين آدمها تماس گرفتم، در واقع تعليقي است براي پست بعد!!
(اين بلاگ رو كه كسي جز خودم نمي خوونه! پس اين همه تعليق واقعا به چه دليله؟!)
فردا تعطيله. بايد سري به منزل يكي از آشنايان بزنم و با چند نفر از دوستان، ديدار مختصري داشته باشم.
و كتاب البته بخوانم كه جديدا به شدت به آن علاقه مند شده ام!
تا بعد

۱۳۸۶ اسفند ۷, سه‌شنبه

اولين روز، اولين مشكل

مشكلات آغاز مي شوند!
دبيرخانه جشنواره رويش كه قرار بود در حوزه هنري تهران باشه، تا من در اونجا مشغول به كار بشم، فعلا در هاله اي از ابهامه. قرار شده بخش اجرايي جشنواره رو دوباره بسپارند به حوزه ي مشهد. و اين يعني لااقل تا مرداد آينده هيچ كار خاصي در واحد مونتا‍ حوزه ي تهران نيست.
كليپ فعاليتهاي سالانه ي حوزه ي هنري مشهد رو كه دقيقا قبل از اومدنم، به مشهد تحويل دادم، مورد رضايت رييس حوزه قرار نگرفت! البته خودم هم حالم از اون تيزر به هم ميخورد! بعد از مذاكرات بسيار، قرار شد كل اطلاعات ويديويي منو از دفترم در حوزه ي مشهد برام پست كنن تا اينجا اصلاحات لازم رو انجام بدم و بهشون تحويل بدم. فردا ساعت 9 بايد دوباره برم حوزه و كار روي تيزر رو شروع كنم.
ثبت نام كردم! پس از پشت سر گذاشتن مشكلات بسيار، بالاخره در مجتمع فني تهران ثبت نام كردم. كلاسهام از هفته ي آينده شروع مي شه. البته كلاس اصلي اي كه مي خواستم برم، با مصطفي خرقه پوش، قبل از عيد برگزار نمي شه.
فردا بايد به چند نفر زنگ بزنم. اگر اين كارو كردم، اينجا مي نويسم كه به كيا زنگ زدم و چرا! اينم از ايجاد تعليق براي پست بعدي!!َ

۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

آغاز... يا حق

من امروز وارد تهران شدم. حس مي كنم اين سفر، قدم بلنديه در روند پيشرفت من در زمينه ي تدوين خواهد بود. در اين وبلاگ مي خوام اتفاقاتي كه در اين مسير برام مي افته رو حتي الامكان هر روز بنويسم. اين كار بهم كمك ميكنه تا به مشكلات، به عنوان «مراحل» اين پروسه نگاه كنم و راحت تر پشت سر بذارمشون.
نوشتن در اين بلاگ انگيزه ايه تا من هر روز به يك موفقيت جديد دست پيدا كنم.
ضمنا به احتمال زياد يادداشت هاي جالبي شكل خواهد گرفت كه بعدا حتما لااقل براي خودم خواندني خواهد بود.
فعلا تصميم ندارم لينك اين بلاگ رو به كسي بدم و شايد خيلي زود اين كار رو كردم.
اميدوارم در راهي كه در پيش گرفتم موفق باشم و از تصميم بزرگي كه گرفتم پشيمون نشم.
فردا بايد براي معرفي خودم برم حوزه ي هنري تهران و براي ثبت نام در كلاس اصول هنر تدوين كه با آقاي مصطفي خرقه پوش، از تدوينگران مشهور ايران، ارائه مي شه، برم «مجتمع فني تهران». اميدوارم همه چيز طبق برنامه پيش بره.
خدايا به اميد تو